ادامه بررسی شاگردان کمالالملک (بخش 2)
در بخش نخست این مقاله با مکتب کمالالملک و برخی از شاخصترین شاگردان او آشنا شدیم. همانطور که اشاره شد، شاگردان کمالالملک نه تنها در سبک نقاشی واقعگرایانه استاد تأثیرپذیر بودند، بلکه هر یک با نگاه و شیوهای منحصربهفرد، راهی متفاوت در هنر معاصر ایران گشودند. در این بخش، سایر شاگردان این استاد بزرگ را معرفی میکنیم و نقش آنان در تحولات هنری ایران را بررسی مینماییم.
شاگردان کمالالملک
۵. جعفر پتگر
جعفر پتگر یکی از چهرههای برجسته نسل دوم مکتب کمالالملک بود. او در ادامه راه برادرش علیمحمد پتگر و استادش، به خلق آثاری پرداخت که مضامین اجتماعی و انسانی داشتند. سبک پتگر در ابتدا کاملاً وفادار به اصول واقعگرایی بود، اما با گذر زمان، گرایشهایی به سبک امپرسیونیسم و حتی اکسپرسیونیسم در آثار او پدید آمد. او در عین حفظ تکنیکهای کمالالملکی، سعی کرد مفاهیم و احساسات بیشتری را وارد نقاشی کند، که همین ویژگی او را به پلی میان هنر سنتی و مدرن ایران بدل کرد.
۶. علیاکبر صنعتی
علیاکبر صنعتی یکی از شناختهشدهترین هنرمندان مجسمهساز و نقاش قرن ۱۴ شمسی بود. اگرچه او بیشتر به عنوان مجسمهساز شناخته میشود، اما تعلیمات اولیهاش را در مسیر مکتب کمالالملک دریافت کرد. سبک کاری او تلفیقی از واقعگرایی سنتی با گرایش به مضامین انسانی و اجتماعی بود. موزه علیاکبر صنعتی در تهران، امروزه میزبان دهها اثر برجسته از اوست و بخشی از میراث هنری مکتب کمالالملک را در خود جای داده است.
۷. ابوالقاسم نباتی
او یکی از شاگردان کمتر شناختهشده اما بااستعداد مکتب کمالالملک بود که در خلق پرترههای بسیار دقیق و زیبا شهرت داشت. آثارش اغلب بازتابی از زندگی روزمره مردم ایران در اواخر دوران قاجار و اوایل پهلوی بود. توجه ویژه او به نورپردازی و بافت پوست در چهرهنگاری، بهخوبی نشان میدهد که چقدر تحت تأثیر آموزشهای کمالالملک قرار داشته است.
انتقادات وارد بر مکتب کمالالملک
با وجود جایگاه مهم کمالالملک در هنر ایران، برخی از منتقدان هنر معاصر، مکتب کمالالملک را به محافظهکاری و دوری از خلاقیت متهم میکنند. از نظر آنان، تأکید بیش از حد بر واقعگرایی و تقلید از طبیعت، فرصت خلاقیت و نوآوری را در ذهن هنرمندان کاهش داد. این دیدگاه، بهویژه در دهههای بعد و با ظهور هنرمندانی چون سهراب سپهری، بهمن محصص و مارکو گریگوریان پررنگتر شد؛ کسانی که خواستار آزادی در فرم، محتوا و تکنیک بودند.
با این حال، نمیتوان تأثیر عمیق کمالالملک و شاگردانش را در ایجاد بنیانهای آموزش هنر نوین ایران نادیده گرفت. در واقع، اگر مکتب او وجود نداشت، شاید بسیاری از هنرمندان نوگرای بعدی، فرصت ورود ساختاریافته به جهان هنر را نمییافتند.
تداوم مکتب کمالالملک در نقاشی معاصر ایران
با گذشت زمان، گرچه سبک واقعگرایانه کلاسیک کمالالملک از جایگاه نخست خود کنار رفت، اما مفاهیم بنیادینی که او وارد فضای هنری ایران کرد، همچنان پابرجاست. اصولی همچون:
-
مطالعه دقیق طبیعت و بدن انسان
-
وفاداری به ابزار و تکنیک
-
اهمیت نور، بافت و فضا
-
آموزش ساختارمند و علمی هنر
همچنان در مدارس هنری کشور آموزش داده میشوند. بسیاری از اساتید فعلی دانشگاههای هنر، بهنوعی میراثدار این مکتب هستند.
تأثیر فرهنگی و اجتماعی شاگردان کمالالملک
شاگردان کمالالملک نه تنها در عرصه نقاشی، بلکه در گسترش فرهنگ هنر در جامعه ایران نیز نقش داشتند. آنها در شکلگیری نهادهای هنری، تأسیس موزهها، گالریها، انجمنهای هنری و حتی نگارش متون آموزشی نقش داشتند. بسیاری از کتابهای اولیه آموزش نقاشی در ایران، توسط همین هنرمندان تدوین شد.
از جمله دستاوردهای اجتماعی آنان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-
ایجاد نگاه هنری در طبقات متوسط جامعه
-
گسترش فرهنگ بازدید از نمایشگاهها
-
ورود هنر به مدارس و آموزش عمومی
-
احیای نقاشی پرتره و منظره در آثار ملی
جمعبندی؛ میراث ماندگار مکتب کمالالملک
در مجموع، شاگردان کمالالملک توانستند پلی میان نقاشی سنتی ایران و هنر مدرن جهانی ایجاد کنند. هرچند برخی از آنها در همان چهارچوب واقعگرایی ماندند، اما عدهای دیگر، مسیرهای نوینی گشودند و مفاهیمی تازه را وارد فضای بصری ایران کردند. اگرچه امروز هنر معاصر ایران بسیار متنوع و چندوجهی شده، اما سنگبنای این توسعه، بیتردید به تلاشهای کمالالملک و شاگردانش بازمیگردد.